هنرپیما




ادامه مطلب

عنوان مقاله ای که با نام فرهاد دماوندی در مجله چاپ شد.

تصویر رو بزرگ کردم. متن کاملا بی ربط به عنوان بود.

ولی حقیقتا عنوان فریبنده ای داشت؛ شعر مسکوت، شعر متکلم، رسالت شعر چیست.؟

از اینجا مقاله ای در رومه شرق درخصوص این عنوان بخوانید


یکی از نکات جالب تو داستانهای عاشقانه سنتی، تلاش عاشق و معشوق برای رسیدن به همدیگه است، درحالیکه موانع زیادی وجود داره اما این دو سعی میکنند مخفیانه در یک شب به خواسته شون برسن، اما حضور نماینده دینی رو حتی تواین شرایط فراموش نمیکنند:

1. مثلا تو داستان رمئو و ژولیت میخونیم : "خانواده ژولیت از ازدواج مخفیانه او با رومئو که با وساطت لارنس راهب صورت گرفته بی خبر اند"

 

2.  تو داستان رستم و تهمینه در شاهنامه ، رستم وقتی رضایت تهمینه را متوجه شد ، موبدی را برای خواستگاری از پدرش فرستاد:

بفرمود تا موبدی پرهنر                                       بیاید بخواهد ورا از پدر

البته معلم دبیرستان ما میگفت این ابیات الحاقی شاهنامه است و بعدها، کسانی برای ممیزی نخوردن کتاب ، مجبور به اضافه کردن ابیات شدند

 

3. تو فیلم شجاع دل ، وقتی والاس و مارون شبانه به جنگل فرار میکنن،با یک کشیش قرار میذارن و بصورت مذهبی ازدواج میکنن

 

 

همه ی اینها ، اهمیت حضور دین رو در سنت نشون میده، چه شرق و چه غرب. از سر ماله کشی یا واقعیت؟ خداعالمه.

 

 

 


 

اگر بخواهم صدای حجت اشرف زاده را خلاصه کنم، میگویم گرمای عشق.

اصلا این لحن گرم خاص صدای خودش بود که ماه و ماهی را به اوج رساند و نیشابور را بر سر زبانها انداخت.

وگرنه هر خواننده دیگری میتوانست شاهکار علیرضا بدیع را به حضیض بکشاند.

یا وقتی آهنگ وطنم را سر داد، با وجود تمام گسستن های ملی، باز دلم خواست جزویی از خاکی باشم که برایش سرودند، شهید دادند و خودم را از آن بدانم و کمی غرور قاطی ته مانده تعلق ام کنم.

یا وقتی طنین سرود انتخاباتی اش در ورزشگاه دهان به دهان بالا رفت و چرخید،دلم از همبستگی و شور به تپش افتاد ؛

گرچه میدانستم پشت همه این برنامه ها ، بازی ی آشکاری خودنمایی میکند. اما تصور دروغینش هم جذاب بود :)

آخ

یک جوری از بی تابی عشق میخواند که دلت میخواهد عاشق شوی.

نمیدانم معشوقه ای هست با شنیدن چنین صدا و ناله و درخواستی ، دلش سست نشود و راه برگشت نگیرد.؟

فکر میکردم این صدا تازگی اش را از دست میدهد و بعد از مدتی عادی میشود

اما نشد. حجت اشرف زاده،  همان صدای گرم و گیرا باقی ماند که در آنی ، ذهن و قلب و جان را مسحور خود کند.

صدایش پرتوان.دلش پرعشق.روحش با صفا !


نشستی که در بهمن ماه 95 در سالن کنفرانس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شد.
برای دانلود pdf نشست اینجا کلیک کنید.
همچنین متن پیاده شده این نشست در ادامه مطلب موجود است.

ادامه مطلب

اولش کرونا برام یه بیماری بود که قراره دوره اش تموم شه و بره.

اما فک نمیکردم انقد جدی بشه کهه بخاطرش مدارسو یه ماه کامل تعطیل کنن و تو شلوغیای اسفند، تو شهر ، گرد مرگ بپاشن.

دریافت

ضربه آخرو این فیلم زد.مردی که چهره شو نمیبینم. جلو بیمارستان افتاده و به سختی نفس میکشه.کسی جلو نمیره چون احتمالا بیماری اش خیلی قویه.

صدای مرد فیلمبردارو میشنویم که میگه تختای بیمارستان پر شده و کسی نیست که تکلیف این مردو مشخص کنه.

مرد سعی میکنه ت بخوره ولی جونی تو بدن نداره.

ذهن فیلمساز من، همین صحنه رو گرفت و تموم سکانسای قبلشو بازسازی کرد:

مردی نمیخواست باور کند کرونا دارد اما بالاخره بیماری امانش را برید . نفسهایش بالا نمی آمد. دنیا تاریک شده بود و کسی در خانه نبود. صدایی از گلویش بیرون نمی آمد. حتی نمیتوانست به اورژانس زنگ بزند. به سختی لباسهایش را پوشید و از پله ها پایین آمد. تاکسی گرفت اما او را سوار نکرد چون علائم حاد بیماری را در چهره اش میدید. چند بار میانه راه به زمین خورد و بلند شد. اشهدش را خواند. بیمارستان نزدیکی بود. تنها یک خیابان.باید خودش را به بیمارستان میرساند.اما نمیتوانست.دمی نشست و نفسی تازه کرد. همین چند قدم آخر جانش را میگرفت.ولی.دیگر نمیتوانست بایستد. بیمارستان نزدیک بود و کسی نمیتوانست نزدیک بیاید.بر زمین افتاد. اما تابلو بیمارستان را که دید، جان دوباره گرفت و سینه خیز خودش را رساند. اینجا نقطه امید بود

بیچاره مرد. درحالیکه فکر میکنه نجات پیدا کرده تو بدترین شرایط میمیره.

این تقلای آخر برای حرکت.این ته مونده امید.این بی کسی. این بی پناهی اش آتیشم زد.

اون مسئولی که اینا رو میبینه و شرم نمیکنه، چطور زنده است؟ هم وطن، تو چطور زنده ای؟

ما چی کار میتونیم بکنیم تو شرایط؟


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

فروش و خريد کیف دوربین عکاسی روستای ارا اسفنـــدگی وکیل پایه یک دادگستری در تبریز گلچین جذابترین منابع در اینترنت علی عبدالله الحزباوی VQ: Vector Quantization